حرفهایی از جنس یک رنگی ، از همه جا از هیچکس

۱۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

این نیز بگذرد

بنام اونی که به اندازه بهت زمان میده

همیشه یه حسی هست که بهت میگه یه کاری رو باید انجام میدادی اما ندادی ، نمیدونم این چه حسیه که یادش هست باید یه کاری انجام میشده اما یادش نی اون کار دقیقا چی بود ، همون حس قشنگ یه وقتایی هم میاد و بهت گوش زد میکنه که برای کارهایی که میخوای انجام بدی زمان کافی رو داری اما اگه از همین حالا شروع نکنی ممکنه چند دقیقه بعد دیگه زمانش رو نداشته باشی

این نیز بگذرد

خیلی وقتا شده که این حس اومده سراغم، راستش در طول هفته خیلی میاد سراغم ، میشینیم با هم گپ میزنیم یه استکان چایی میخوریم و از وقتای تلف شده یادی میکنیم و به زمانهایی که پیش رومونه فکر میکنیم و در موردش تصمیم میگیریم ، وقتی یاد فرصت هایی که داشتم و از دستشون دادم میفتم اولش یکم دلخور میشم اما بعدش به این فکر میکنم که چرا باید غصه چیزی که از دست رفته رو بخورم ، خوب بهترین کار اینه که آیندم رو بسازم ، هرچند من توی گذشتم چیزهای زیادی رو از دست ندادم ، در مواقع بیشتر خواسته های کودکیم بودن که بهشون نرسیدم ، وگرنه از دوره دبیرستانم به بعد چیزی حسرتش به دلم نمونده ، اینم دلیل خودشو داره فک نکنین که من به همه خواسته هام رسیدم ، نه ازون دسته هایی بودم که خواسته های زیادی نداشتم ، نه اینکه رویا پردازی نکرده باشم ، چرا منم مثل هر آدم دیگه ای رویاهای خودم رو داشتم اما خوب خواسته هام با توانایی هام تناسب داشتن ، مثلا وقتی که داشتم برای کنکور درس میخوندم هیچ وقت رویای اینکه رتبه دو رقمی بیارم رو نداشتم ، اما برای یه رتبه خوب و رفتن به دانشگاه روزانه و معتبر خیلی تلاش کردم و نتیجش رو گرفتم ، منظورم از معتبر بودن قصد جسارت به هیچ دانشگاهی نیست ، من اعتبار رو توی فرهنگ و علم و امکانات و برخورد مناسب دانشگاه میبینم نه اسم و رسمش.

وقتی به زمان حال فکر میکنم که کجا هستم و چه چیزهایی دارم ، بارها وبارها خدارو شکر میکنم که سالمم و سلامتی رو همیشه ازش خواستم و تازگی ها انگیزه پاکی که بهم داده رو ستایش میکنم ، اگه هم کمبودی داشته باشم میگم این نیز بگذرد ، مهمترین چیز توی زندگی آیندست ، اما اونقدی باید بهش بها داد که باعث نشه حال رو هم از دست بدیم ، آخه یه سری یه جوری روی آینده تمرکز الکی میکنن که هم حالشون رو از دست میدن هم وسط راه خسته میشن و به هدف نهاییشون نمیرسن ،من ازوناش نیستم :)) دوست دارم همیشه طوری برنامه بچینم که نه سیخ بسوزه نه کباب ، یعنی الآنم خوب و خوش سپری شه و آیندم روشن و امیدوار کننده باشه.

خلاصه بگم گذشته گذشته ، امروز میگذره ، آینده میرسه !

بدی هارو فراموش میکنم و خوبی هارو خاطره ، امروز رو شادم و عاشق ، فردا رو باعشق میسازم

۱۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین

طعم شیرین وابستگی

بنام خالق عشق

در گذر ثانیه ها ، شنیدن تیک تاک ساعت میتونه غم و غصه آدم رو زیاد کنه ، میتونه شادی و خاطره قشنگ به یادت بیاره ، میتونه هر کاری که میخواد با روح و روانت بکنه ، تاحالا به این دقت کردین که چقدر خاطرات توی ذهنتون دارین ؟ چند تا ازین خاطره ها جاشون توی قلبتونه ؟ دوست دارین چند تاشونو هر روز و هر ثانیه جلوی چشماتون داشته باشین ؟

بعضی وقتا هست که دلت میخواد دفتر خاطره هارو ورق بزنی ، یه سری از خاطره هارو دوباره از نو بنویسی ، توی یه سریشون دست ببری و یه جاهاییش رو پاک کنی و یه چی دیگه جاش بنویسی ، میخوای به هر نحوی شده زنده نگه داری خاطره رو ، اما چیزی که گذشته ، گذشته !

love

همیشه دلم میخواست جوری زندگی کنم که وقتی میرم سراغ گذشتم چیزی برای پاک کردن نداشته باشم ، تا جایی که تونستم این کارو کردم ، خاطره ای که تلخ باشه زیاد نداشتم توی زندگیم ، اما مدتیه زندگیم به شکلی تغییر کرده که دوست دارم یک سری از خاطراتم رو پررنگش کنم ، یه سری از خاطراتم رو چندین بار توی دفترم بنویسم ، انقد بخونمش و یادش بیارم که چشمام خسته شه ، خاطرات قشنگی پیدا کردم ، خاطراتی که مسیر زندگیم رو تغییر داده ، خاطراتی که دوست دارم کنار افرادش همیشه باشم ، توی خاطراتم کسی پیدا شده که میخوام همیشه باشه ، توی فرداهام بمونه ، خاطرات آیندم رو بسازه ، دوست ندارم فقط توی گذشتم باشه ، دوست دارم حال و هر لحظه زندگیم رو بسازه ، من خیلی دوستش دارم ، امیدوارم که بتونم به رویاهام برسم...

۱۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۰۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین

عکس‌های تاریخی جالبی که رنگی شده‌اند

بنام خداوند عشق

مدتهاست که با پیشرفت تکنولوژی دیگه فناوری سیاه و سفید از مد افتاده ، خیلی وقته که دیگه دوربین های فیلمبرداری و عکاسی به بهترین شکل و به طبیعی ترین حالت ممکن از محیط اطراف تصویر برداری میکنند ، اما در این بین از قدرت نرم افزار های رایانه ای برای ویرایش هم نباید غافل شد ، همونطور که توی عکس ها میبینید یک عکس سیاه و سفید از زمان های گذشته با کمک فناوری های روز به عکس رنگی و تقریبا امروزی تبدیل شده ، برای اینکه هم عکس های بیشتری ببینید و هم خاطرات عکس هارو مرور کنید به  سایت 1پزشک  برید.

۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۵۶ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
امیرحسین

آموزش برنامه نویسی در اوبونتو

بنام اونی که بهم اجازه میده تا بنویسم

بعد از مدتها با یه پست جدید برگشتم به وبلاگ

توی این پست قصد دارم با روش های برنامه نویسی تو محیط shell توی اوبونتو یه برنامه ساده بنویسم

خوب برای اینکه بتونیم توی ترمینال برنامه بنویسیم اول باید یک ویرایشگر متن داشته باشیم، پس توی ترمینال این دستور رو وارد کنید :

nano test.sh

خوب دستور بالا یک فایل شل بنام تست توی نانو برامون باز میکنه ، حالا شروع کنیم به نوشتن برنامه.

اول باید شلی که قراره برنامه رو اجرا کنه مشخص کنیم پس توی محیط نانو این کد رو مینویسیم :

#! /bin /bash

حالا هر دستوری بنویسیم اجرا میشه 

خوب اول میخوایم با اجرا شدن این برنامه صفحه ترمینال پاک شه

clear

و حالا میخوام همین که این برنامه اومد بالا یک پیغام نشون داده بشه و بگه لطفا نام خود را وارد کنید :

echo 'please enter your name' 

حالا باید ورودی رو بخونیم

read name

حالا میخوام پیام خوش آمد گویی نشون داده بشه

echo "welcome $name"

وقتی متغیر name رو خوندیم برای استفاده ازش باید $ رو قبلش بکار ببریم ، حالا فایل رو ذخیره کنیم. بکمک دکمه کنترل و x از محیط برنامه خارج میشیم و به ترمینال برمیگردیم.

برای اینکه بتونیم اجراش کنیم باید توی ترمینال بهش مجوز اجرا شدن بدیم به این شکل

chmod +x test.sh

حالا براحتی اجراش میکنیم و برای اجراش کافیه این دستور رو وارد کنیم :

./test.sh

خروجی باید به شکل زیر باشه 

please enter your name

amirhossein

welcome amirhossein

۰۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۲۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
امیرحسین