اوضاع روحی دوستت ، دوست که نه ، صمیمی‌ترین دوستت که خراب باشه

تو هم کاری از دستت برنیاد براش ، حالت گرفتست ، قدر تموم بی‌حوصلگی‌های نکرده‌ات بی‌حوصله میشی!


پ.ن: قدم زدن توی شهر‌کتاب رو دوست دارم ، هیج وقتم دست خالی ازش بیرون نمیام


فقط چون‌که

مردم فکرت را دوست دارند

معنایش این نیست                                           

که مجبور باشند

بدنت را هم دوست بدارند