توی شرکت که بودم ، داشتم از پنجره گوشه اتاق به بیرون نگاه میکردم ، آسمون بدجوری تیره و تار بود ، اما بارون نم نم قشنگی میزد

از یه طرف دلم میخواست برم زیر بارون و خیس شم ، از یه طرف هم لباس گرمی تنم نبود و داشتم از سرما یخ میزدم (منی که خیلی گرماییم)

اما راستش سرما بهانست ، زیر بارون رفتن یکم جرات میخواد ، گفتم یکم نگفتم فقط ، هم جرات میخواد هم یه همراه ، بارون آدمارو تنها زیر خودش راه نمیده ، اگر هم بده بدرفتاری میکنه ، اما وقتی با کسی که همه دنیاته میری توی بارون ، آخ که چه حس و حال خوبی میده ، اونجاست که بارون ، بوی بارون میده و سرما رو حس نمیکنی فقط میخوای خیس شی و خیس شی ، زل میزنی به آسمونو خیس میشی تا مرز جاری شدن تو خیابون


شبای بارونیتون قشنگ ، همدم بارونیتون همیشه همراه